دلم خیلی گرفته
از خودم، از تنهائیم، از ترسهای بی انتهام، از انتظار، از انتظار، از انتظار
....
آره دلم خیلی پره
دلم گرفته
از تو، از اومدنت، از رفتنت، از نبودنت، از دوست داشتنت
....
دلم گرفته
بخدا دلم گرفته
از خدا، از تو، از غمای رنگاوارنگ، از اینهمه دربدری، از این مترسکای بد، از همدلای بی منتها، از دلخوشیهای دمدمی، از آدمای مهربون
دلم گرفته
دارم میترکم
از دلی که دم به دم هوای گریه دارد، از چشمان خشکیده ام، از قطره اشکی که هیچوقت نبارید، از دلی که باید دوباره عاشق شود و نمی تواند
....
دلم گرفت
دیگه طاقت ندارم
از این روزای بد، از حسرت های همیشگی، از مرگی که نمیرسد، از دردی که نمیرود، از تنهائی، از تنهائی، از تنهائی، از تنهائی، از تنهائی، از تنهائی، از تنهائی
....
دلم گرفته خدا
دلم خیلی گرفته، دلم خیلی پره، دارم میترکم، دیگه طاقت ندارم